شورای دانش آموزی حجه فروش
روز های پاک
می خواهم آزادانه، با تمام احساس، تنفس کنم ...
امّا، کتاب ورق می خورد و نگاه من روی کلمه ی «منو اکسید کربن» می خشکد!
حتی کتاب، از تکرار خمیازه ها، خسته شده است.
ما به خوب زیستن و سالم زیستن، احترام نمی گذاریم؛ حتی غبار آینه ها این را می داند. ما، درخت را برای بریدن، چشمه را برای گِل کردن؛ و چمن را تنها برای عکس انداختن می خواهیم! طولی نخواهد کشید که ناقوس های دودی، از فراز برج های سیاه، فراوانیِ مرگ را جشن خواهند گرفت. آن روز، نگاهِ به سکوت رسیده ی کودکان، در ازدحام دیوارهای سیمانی، جنگل های مصنوعی و گل های چینی، چقدر تاریک خواهد بود؛ اگر به غفلت دیرینه، پی نبریم!
هیچ ابری نخواهد بود که به حال زمین گریه کند و سیاهی، سینه ی آسمان را احاطه خواهد کرد.
قناری های مصنوعی، با لهجه ی کلاغ های سیاه، سکوت را ترجمه خواهند کرد و ایستگاه های «توزیع اکسیژن»، در ازدحام صداهای گرفته گم خواهند شد. انگار تنها «تصاویرِ زنده»، از ماهواره ها پخش می شوند؛ نه صدای پرنده ای! نه زمزمه ی جویباری! نه ...
آینده در مسیر حوادث قرار خواهد گرفت و مرگ های ناگهانی، سرفصل اولین اخبار روز خواهند شد؛ به گونه ای که حتی «آسپرین» به اعتماد جادویی اش، شکّ خواهد کرد.
بگذار امروز به جای درخت، دود بکاریم! فردا هنگام برداشت، با جسد مردگانی مواجه خواهیم شد که روزی زندگی را به ما آموختند.
ای نگاه های روستایی، که هنوز سبز می اندیشید! بیاید به «جنبش سبز درختان» احترام بگذاریم!
بیایید به آینده ی پرندگان بیاندیشیم!
بیایید، آیینه ی تجلّی خداوند را، با غبار خودخواهی نشکنیم؛ که این کفران نعمت، عقوبتی سخت در پی خواهد داشت.
Design By : Pars Skin |